تاریخ : چهارشنبه 11 بهمن 1391 11:06
ازدواج اجباری دختر را فراری داد
پدری، دخترش را فروخت
دختر 15 ساله افغان وقتی متوجه شد پدرش در قبال دریافت هشت میلیون تومان او را به مردی 35 ساله فروخته است، از خانهشان در شهرستان شهریار فرار و پنهانی با جوانی دیگر ازدواج كرد.
به گزارش جامجم، چندی پیش مردی با حضور در اداره پلیس آگاهی غرب استان تهران از گم شدن نامزد جوانش خبر داد و برای یافتن وی از پلیس درخواست كمك كرد.
شاكی گفت: مدتی پیش از یكی از هموطنان افغانیام دختر 15 سالهاش را خواستگاری كردم؛ اما دختر نوجوان با این وصلت مخالف بود و به اجبار خانوادهاش با من نامزد كرد. مدتی پیش وقتی به سراغش رفتم تا او را برای خرید به بازار ببرم، متوجه شدم چند روزی است از خانه خارج شده و دیگر بازنگشته است و خانوادهاش هم موفق به یافتن وی نشدهاند.
با طرح این شكایت، ماموران جستجوی گستردهای را برای یافتن وی آغاز كردند. تا اینكه یك ماه پس از گم شدن دخترنوجوان اطلاع یافتند وی با یك جوان افغان ازدواج كرده و در كهریزك تهران زندگی میكند.
به این ترتیب ماموران با هماهنگی قضایی بازپرس شعبه اول دادسرای شهریار عازم تهران شدند و دختر نوجوان را همراه شوهرش به پلیس آگاهی شهریار منتقل كردند.
فرار از خانه پدری به دلیل فروخته شدن
ابتدا دختر نوجوان گفت: در خانوادهای پرجمعیت و فقیر بزرگ شدم. چندی پیش یك مرد افغان كه 20 سال از من بزرگتر بود، به خواستگاریام آمد، اما من تمایلی به این وصلت نداشتم و پدرم بدون آنكه نظرم را جویا شود، در قبال دریافت هشت میلیون تومان از آن مرد افغان، مرا به او فروخت و من محكوم شدم تا آخر عمر با مردی كه هیچ علاقهای به او ندارم، زندگی كنم.
وی اضافه كرد: به پدرم التماس میكردم تا اجازه دهد در خانهاش بمانم و پول مرد افغان را پس دهد؟ اما به التماسهایم توجهی نداشت. دیگر از این وضع خسته شده بودم.
تا اینكه در این شرایط بحرانی با پسر همسایهمان آشنا شدم و ارتباطمان شكل گرفت. او وقتی متوجه شد خانوادهام مرا به مردی كه 20 سال از من بزرگتر است، فروختهاند، موضوع فرار از خانه را به من پیشنهاد كرد.
وی یادآور شد: من هم به پیشنهاد مرد جوان كه به من علاقهمند بود و در تهران كار میكرد، از خانه فرار كردم و همراه او به منزل یكی از اقوامش رفتیم و به كمك وی در یك دفتر خانه عقدمان را ثبت و زندگیمان را شروع كردیم.
وی یادآور شد: من هم به پیشنهاد مرد جوان كه به من علاقهمند بود و در تهران كار میكرد، از خانه فرار كردم و همراه او به منزل یكی از اقوامش رفتیم و به كمك وی در یك دفتر خانه عقدمان را ثبت و زندگیمان را شروع كردیم.
در پی اظهارات وی، شوهرش هم گفتههای همسرش را تائید و عنوان كرد به همسرش علاقهمند است و حاضر به جدایی از او نیست. شبانهروز كار میكند تا هشت میلیون تومانی را كه خانواده همسرش از مرد شاكی بابت فروش او گرفتهاند، بپردازد.
بنابراین گزارش، تحقیقات تكمیلی در ارتباط با این پرونده ادامه دارد.
-------------------------------
یادداشت شردبیر:
سنت ازدواج یکی از ارکان اصلی جامعه سنتی و اسلامی ماست. عدم تعیین حدو مرز سنی برای ازدواج در اسلام، و همچنین رویدادن ازدواج های با اختلاف سنی زیاد در طول گذشت سالیان دراز در اسلام- باعث شده است که در روزگار امروز که جامعه مدنی و شهر نشینی و نیز رفاه اجتماعی اختلاف زیاد سنی را بر نمی تابد. در گذشته با توجه به شکسته شدن زودرس طبقه اناس اختلاف سنی تا ده سال را در نظر داشتند. زیرا از نظر فیزیکی مردی که در 15سالگی ازدواج کرده است. در سن سی سالگی همچنان از نظر قوای بدنی و سن پیری پوست برابری خواهد کرد با یک دختر 20 الی 25 ساله! برای همین اختلاف سنی حدود ده سال را در نظر داشتند.
با توجه به افزایش سطح رفاه و آسایش طبقه اناس ما این شکستگی چهروی دیگر زیاد نمایان نخواهد بود. لذا امروز اینگونه وصلت ها اگرچه در تمام ممالک اسلامی دیده می شود. به نوعی بردگی جنسی شمرده می شود.
با توجه به سنت ها و عنعنات اجتماعی ما! گله(یک لفظ هزارگی ) یا شیربهاء که قبلا یکی از سنت های متداول جوامع روستایی بوده است. اینک خود سد بزرگی برای ازدواج بدل شده است.
از تیتر این خبر غرض ورزی دوستان ایرانی کاملا مشهود است.مهریه های سنگین در سنت ایرانی هیچگاه مورد انتقاد ما نبوده و نیست و لی ما نیز موافقیم که شیربهاء بدین صورت به نوعی خرید و فروش بدل شده است.
از سویی وضعیت بد معیشتی را که گریبانگیر مهاجرین ماست نیز نباید نادیده انگاشت.
بیایید برای خوشبختی اولاد خود امروزی بیندیشیم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر